سايه سار | ||
|
این چه شهری هست کاین جا داغدارت می کنند؟ جان به لب آورده سیر از روزگارت می کنند خنده و شادی حرام است و به جایش روز و شب گریه بر چشم تو جاری، سوگوارت می کنند نان راحت قصه و خواب عمیق افسانه است آب خوش را در گلو چون زهرمارت می کنند چشم های تو اگر بیدار بود و تیز بین بیست و یک انگشت خود در چشم و چارت می کنند یا خدا نا کرده فهمیدند اگر اهل دلی صد رقم تهمت زده لیچار بارت می کنند گر بگویی منطقی بحث دو دو تا چار تا از پشیمانی به گه خوردن دچارت می کنند تا بگویی زنده بادا عشق و رسم عاشقی تازیانه می زنندت، سنگسارت می کنند زیر بار زندگی از بس فشارت می دهند هر چه می زایی دوباره باردارت می کنند اعتراضت معنی جفتک پرانی می دهد اتهام کره خر بودن نثارت می کنند تا بیاری مدرک و ثابت کنی خر نیستی ظرف یک لحظه ز دم تا گوش بارت می کنند وای اگر گیرد پر تو بر پر حزب فشار با فشاری آب لمبو چون انارت می کنند آن چنان با زیرکی لایی کشند از زیر و رو گر دو آس آورده باشی، بیس و چارت می کنند
موضوعات مرتبط: برچسبها: آرزو ها
اي خوش از تن كوچ كردن خانه در جان داشتن ......روي مانند پري از خلق پنهان داشتن همچو عيسي بي بال برگردون شدن......همچو ابراهيم در آتش گلستان داشتن كشتي صبر اندرين دريا در افكندن چو نوح....ديده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن د رهجوم ترك تازان و كمانداران عشق .......سينه اي آماده بهر تيرباران داشتن
روشني دادن دل تاريك را با نور علم .......در دل شب پرتو خورشيد رخشان داشتن همچو پاكان گنج در كنج قناعت يافتن .....مور قانع بودن و ملك سليمان داشتن موضوعات مرتبط: برچسبها:
عشق و غرور ٍSomtims love is for a moment گاهي اوقات عشق براي يك لحظه است Somtims lov is for lifetime گاهي اوقات عشق مادام العمر است Som times a moment is a Ego & Lov lifetime گاهي اوقات يه احظه يك عمر است Once upon a time there was an island روزي از روزها جزيره اي بود Where all the feeling lived [جايي كه همه احساسات درآن زندگي ميكردند دنباله داستان در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
NEED WASHING?
به شستشو نیاز داری؟
A little girl had been shopping with her Mom in Wal-Mart. She must have been 6 years old, this beautiful red haired, freckle faced image of innocence.
دختر کوچکی با مادرش در وال مارت مشغول خرید بودند. دخترک حدوداً شش ساله بود. موی قرمز زیبائی داشت و کک و مک های صورتش حالت بیگناهی به او می داد
It was pouring outside. The kind of rain that gushes over the top of rain gutters, so much in a hurry to hit the earth it has no time to flow down the spout.. We all stood there, under the awning, just inside the door of the WalMart.
در بیرون باران بسختی می بارید. از آن بارانهایی که جوی ها را لبریز می کرد و آنقدر شدید بود که حتی وقت برای جاری شدن نمی داد. ما همگی در آنجا ایستاده بودیم. همه پشت درهای وال مارت جمع شده بودیم و حیرت زده به باران نگاه می کردیم
ما منتظر شدیم، بعضی ها با حوصله، و سایرین دلخور، زیرا طبیعت برنامه کاری آنها را به هم زده بود
بقيه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب موضوعات مرتبط: برچسبها:
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند!
عــ ــمــــری تلف میکنیم تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ، موضوعات مرتبط: برچسبها:
این روزها من موضوعات مرتبط: برچسبها:
موضوعات مرتبط: برچسبها:
دیـگر بغـضمـ موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |